مرگ
شقايقها مرده اند... مي بيني شان؟؟
همه بوي شهوت گرفته بودند
و سرانجام مردند...
و اينك مشامم سرخ ترين شكنجه ها شده
جان ميكَنم ... جان مي كَنم ... مي بيني؟؟ به ياريم نمي شتابي؟؟
من پر شده ام از عطر تو اي شقايق مرده...
بوي تعفن تمام افكارم را متزلزل كرده .... به ياريم نمي شتابي؟؟
تعجيل كن ...
ميدانم خواهي آمد..
ولي تورا به خدا نوشدارو پس از مرگم مشو...
بيا ... زود باش منتظرم ... من آويزان مانده ام در ميان
واژه هايي كه قاصرند در برابر زنانگي ام...
من همينجا معلقم ... بيا...
شبنم عطایی
+ نوشته شده در یکشنبه دوم بهمن ۱۳۹۰ ساعت 16:56 توسط شمیم
|